سياست سکوت٬
تلاشى عليه جنبش فریاد سرخ!
کامران پایدار
اصلاح طلبان ورشکسته حکومتى فراوان تظاهرات سکوت داده اند. اين "سکوت" عليرغم حذف شان از حکومت اعلام برادرى مجدد با حکومت اسلامى و مرز قاطع و دشمنى شان با سرنگونى طلبى و انقلابيگرى است. "اصلاح" حکومت اسلامی، مماشات و مدارا با برادران قاتل، وحشت از عمل انقلابى، به سخره گرفتن خواست و اراده دهها میلیون انسان و کارگر زحمتکش برای تغيير و انقلاب٬ برای آزادى و رفاه و خوشبختی، به خودی خود سابقه ای به قدمت حکومت سیاه و ننگین جمهوری اسلامی دارد. از همان روزهای سال 1357 و خصوصا پس از شکست انقلاب بواسطه سرکوب و کشتار خونین در خرداد سال 1360 سابقه اصلاح طلبی توسط انواع جریانات ملی مذهبی و دنبالچه های ریز و درشت جمهوری اسلامی که یک سرشان یا به حکومت وصل است یا به نظام سرمایه داری جهانی، به همان سالها باز میگردد.
در طی بیش از 32 سال حاکمیت ننگ و جنایت جمهوری اسلامی طیفی از انواع نیروهای ملی مذهبی در غالب اپوزیسیون های درونی و بیرونی رژیم از اکثریتی - توده ایهای آدم فروش و همکار رژيم گرفته تا دو خردادیها و تاريک فکران و قلم به مزدان همیشه با شرف حکومتی٬ همیشه در اشکال و فرمهای رنگارنگی علیرغم جوهر مشترکشان برای حفظ و بقا حکومت٬ بعنوان نیروی بازدارنده انقلاب و مبارزات مردمی همواره در کنار حکومت و شریک جرم و جنایتهایش بوده اند. جریاناتی که مشروعیت و ماهیت و فلسفه وجودیشان تا مغز استخوان وابسته به ماندگاری خود همین ماشین سرکوب و قتل و جنایت جمهوری اسلامی است. راستی اگر جمهوری اسلامی نباشد خیل عظیم سیاستمداران و احزاب و شبه روشنفکران مرتجع و انگلی که هدفشان بقا حکومت اسلامی است چه خواهد شد؟ اگر جمهوری اسلامی نباشد فرخ نگهدارها و نهضت آزادی چی ها و شرکا چگونه شیپور را از دهان گشادش بدمند؟ بدون حکومت سرنوشت کار و کاسبی و بساطشان چه خواهد شد؟ اگر جمهوری اسلامی نباشد بساط و کاسبی قاتلین و جانیانی چون خاتمی و موسوی و کروبی، اکبر گنجی و محسن مخملباف ها و سازگاراها و خیل مزدورانی که از آخور حکومت اسلامی و بورژوازی میخورند چه میشود؟
پاسخ ساده و روشن است! اگر جمهوری اسلامی نباشد هیچیک از این شخصیتهای شخیص محلی از اعراب ندارند٬ باید گورشان را گم کنند و به هما ن زباله دانی که جمهوری اسلامی سرنگون شده راهی و هدایت شوند. جنبش دوم خرداد، جنبش سبز از جنس شال و کلاه امام حسین مظلوم، و نقاره زن های دور و برش امثال فرخ نگهدارها و نهضت آزادی ها و شرکا٬ همه جنایتکاران ریز و درشتی که هر کدامشان سالها مجرى و همکار ماشین سرکوب و قتل و شکنجه این حکومت بوده اند٬ از معماران و بانیانش بوده اند و هزار هزار و کرور کرور مخالفين سياسى و کمونیستها و آزادیخواهان و برابری طلبان را یا در زیر شکنجه های وحشیانه در زندانها و فراموشخانه هایشان به قتل رسانده یا به جرم محاربه با اسلام و خدا به دار آویخته اند٬ و حالا همه سپاه و قشون این قاتلان جنایت پیشه به خط شده اند، خطر سقوط و فروپاشی و اضمحلال جمهوری اسلامی را با گوشت و پوستشان لمس کرده اند و بیهوده میکوشند تا شاید با هرس و زدن شاخ و یال و دم این غول چند صباحی به عمر نکبت بارش دوامی بیشتر دهند.
دعواها و اختلافات درون حکومتی برخلاف همه تبلیغات دروغین سران حکومت و علیرغم همه تلاش و تبلیغات مذبوحانه و موذیانه تریبونهای نوکر و مزدور سرمایه داری از قبیل بی بی سی و صدای آمریکا تا دیگران٬ تنها یک علت واقعی و اساسی دارد: فشار از پائین و باز هم فشار از پائین برای نخواستن. امروز در جامعه ایران یک جنبش عظیم سرنگونی راه افتاده است و با گذشت هر روز این جنبش عمق و ژرفای بیشتری می یابد. علیرغم همه فضای سانسور و سرکوب جنبش گرسنگان و مبارزه برای آزادی و برابرى و رفاه و یک زندگی شایسته انسان و خلاصی از ارتجاع اسلامی، جنبش سرنگونی که خمیر مایه و جوهر اصلی آن چپ و رادیکالیسم انقلابی است هر روز از استحکام و ثبات و توانمندیهای بیشتری برای سرنگونی حکومت برخوردار میشود. از طرف دیگر موج عظیم مبارزات آزادیخواهی و برابری طلبی و تحرکات انقلابی که در منطقه خاورميانه و شمال آفریقا بوقوع پیوسته و در حال گسترش است مزید بر مسئله قديمى است. حکومت اسلامی در لبه پرتگاه و سقوط قرار گرفته و همه سران ریز و درشتش هر کدام سراسیمه بساط مارگیریشان را پهن کرده اند. اختلافات درون حکومتی هر چقدر حادتر میشود تنها نشان از حادتر شدن اوضاع و رشد و بالندگی مبارزات مردمی برای به زیر کشیدن حکومت است . به جان هم افتاده اند و هر یک میکوشند با عوامفریبی مردم را کنترل کنند تا به این اعتبار حریف مقابل را قدری به عقب رانده تا شاید حکومتشان را از ورطه سرنگونی نجات دهند.
فراخوان تظاهرات سکوت میدهند! چرا؟ چون میخواهند برای حکومتشان زمان بخرند و با این حربه تا دیر نشده حکومت و جناح غالب به خود آمده و صدای گامهای انقلاب را شنیده و خودش را "اصلاح" کند! قواعد بازی مسخره دمکراسی اسلامى شان را رعایت کند و جایی هم برای نشخوار همه رانده شدگان و مغضوبین از بارگاه حکومتی باز شود و تا باشد در بر همین پاشنه بچرخد. همین چندی پیش و در آستانه نمایش مضحک انتخابات مجلس حکومتی٬ خاتمی چندان هم بیراه نگفته بود. این مارمولک سمی هم از مردم!؟ هم از سران غالب و قدرتمند حکومت خواسته بود تا گذشته بخصوص حوادث سال 88 را فراموش نمایند و ببخشند و دست در دست هم "برای حفظ اسلام و خاک مقدس و دموکراسی و ایرانیت" بکوشند. البته این درخواست تا امروز با لگد پرانی و اردنگی از جانب جناح غالب جواب گرفته است .
اما تا آنجا که به کارگران و زحمتکشان و دهها میلیون انسان شریف و زنان و جوانان آزادیخواه بر میگردد صورت مسئله چیز دیگری است. برای کارگرانی که در شیفتهای شبانه روزی بسیار سنگین کاری در شرایط بردگی مطلق وحشیانه استثمار و تحقیر میشوند، و بخشا 32 ماه است دستمزدهای ناچیزشان را نداده اند و برای خورد و خوراک و اجاره خانه و بیماری و هزار مشکل دیگر که بانیش همین حکومت اسلامیست معطل و درمانده شده اند، برای زنان و جوانانی که تشته آزادی و برابری و رفاه و خواهان برچیدن دیوارهای ارتجاعی آپارتاید جنسی هستند و خواستشان زندگی مرفه در یک جامعه انسانی و مدرن است، برای خانواده های بیش از 100 هزار اعدامی و جانباخته که در زندان های مخوف اسلامی سر به نیست شده و در گورهای دسته جمعی در لعنت آبادها و "تف آباد" ها و خاوران هاى بی نام و نشان مدفون شده اند٬ برای بیش از 70 میلیون انسان که در طی 32 سال حاکمیت وحشی اسلام و سرمایه در فقر و گرسنگی و تحت انواع سرکوب و فقر و سانسور زجرکش و تحقیر شده اند و ابتدایی ترین حقوق انسانیشان لگد مال شده، صورت مسئله چیز دیگریست.
جمهوری اسلامی با همه جناحهای ریز و درشتش، حکومت اعدام و شکنجه و سنگسار، حکومت فقر و گرسنگی و تحقیر انسان باید برود. فراخوان برای هر گونه اصلاح حکومت نکبت اسلامى و تظاهرات سکوت تنها ترفندی است مضحک تر و مسخره تر از خود جمهوری اسلامی. مردم در خیابانها در سال 88 بدرستی شعار میدادند: موسوی بهانه ست کل نظام نشانه ست.
و اما امر ما کارگران و کمونیستها٬ ما جوانان و زنان آزادیخواه و برابری طلب چیز دیگریست. باید در کارخانه ها مجامع عمومی، شوراها و ارگانهاى قدرت مستقيم خود را سازمان دهیم. باید در مراکز آموزشى مجامع دانشجویی و دانش آموزیمان را برای مبارزه و اعتصاب برپا کنیم. باید هر چه سریعتر کمیته ها و شوراهاى سرخ محلاتمان را تشکیل دهیم. بايد سنگرهاى انقلاب را برپا کنيم و با هزار فریاد سرخ به میدان بیائیم. باید به قدرت انقلاب حکومت اسلامی سرمایه داران را به زیر کشیم و ماشين سرکوبش را درهم بکوبيم. سياست سکوت نميتواند جنبش سرنگونى انقلابى را مهار کند! *